چگونگي ظهور و پيدايش شيعه و بيان و نقد و آراء مخالفين


 





 

مقدمه
 

هر ملتی که به نوشتن تاریخ و گذشته خویش کم و بیش اهمیت می‏دهد و شیعه نیز از این امر مستثنی نیست. در این نوشته مختصر بنده به دنبال اثبات این حقیقت هستیم که شیعه و تشیع از روزهای نخستین طلوع اسلام وجود داشته و به ما رسیده است و ریشه در عبدالله بن سبا و ایرانیان و... ندارد.
و این حقیقت فقط از بعد تاریخی مطرح و مورد بررسی قرار می‏گیرد. قبل از اختتام این مقدمه توجه خوانندگان ارجمند را به نکاتی چند جلب مینماییم.
صرف نظر از مبدا و زمان تکوین و پیدایش که در این مقاله به تفصیل به آن خواهیم پرداخت، ذکر این نکته ضروری می‏نماید که که شیعه به پیروی از رهبر خود امام علی علیه السلام و در پرتو رهنمودهایش و به موازات حفظ اصول عقیدتی خود همواره مدافع کلیت اسلامی و وحدت صفوف اسلامی و آرمانهای اصیل اسلامی بوده است. امام علی (ع) خود به خاطر مصلحت اسلامی و با توجه به شرایط عینی جامعه آن روز که بقای اساس در درجه اول اهمیت قرار داشت نه تنها برای احقاق حق خود به نبردی برنخاست بلکه برای بیعت نکردن نیز دست به شمشیر نبرد تا دشمنان دیرینه اسلام نقطه ضعفی در جامعه نو بنیاد اسلامی نباید و در انهدام ارکان رسالت نکوشد. او از مرگ بیم نداشت و همواره در آرزوی شهادت بود ولی به این اصل رسیده بود که مصلحت اسلام در آن شرایط ترک قیام و بلکه همگامی و همکاری بود. حضرت در نامه‏ای خطاب به مالک اشتر به این نکته تصریح دارد. سیره و مرام با پیشوایان ما نیز همین بوده است که همواره مصالح عالمیه مسلمین و جوامع اسلامی را بر هر چیز دیگری ترجیح می‏دارند. در زمان کنونی نیز دشمنان و مخالفان آرام ننشسته‏اند و به فحاشی و ناسزاگویی برخاسته‏اند و در کتب و مجلات خود باز می‏کوشند که یاوه‏های اسرائیلی و افسانه‏های واهی «ابن سبایی» را نشر سازند. مسلما وظیفه یک شیعه راستین در این شرایط مقابله به مثل و ناسزاگویی نیست و در شأن آنها نیست که چنان باشند. تردیدی نیست که غرض ورزیهای اشخاصی همچون ابن تیمیمه، احمد امین مصری، موسی جارا و عبد الله بن باز باعث شده است تا گروهی عوام، شیعه را افرادی مشرک و غالی و خطرناک بپندارند و در نتیجه شکاف بین صفوف مسلمین را عمیقتر کنند اما با این وجود ما باید تلاش کنیم تا یک کار اساسی و علمی و تحقیقی ارائه کرده و شیعه و تشیع را به جهان معرفی کنیم. این اساسی‏ترین راهی است که ما می‏توانیم در برنامه‏های خود در نظر داشته باشیم، در این راه بکوشیم و از هیچ تهمت و فترایی نهراسیم اگر شیع راستین علی (ع) هستیم!
در اينجا نظر شما خواننده عزيز را به نكاتي چند در اين مورد جلب مينمايم:
الف - شکی نیست که تاریخ صحیح تاریخی است که حوادث و وقایع گذشته را به بهترین وجه و بدون کمترین دخل و تصرفی بیان نماید. متأسفانه «تاریخ اسلام» که در دوره خلفاء اموی و عباسی نوشته شده است مزیت فوق را دارا نیست، زیرا تاریخ نویسان بی طرف نبوده و تحت تأثیر حکومتهای وقت قرار می‏گرفته‏اند. این قبیل مورخین به منظور اغراض و هواهای خاصی تاریخ اسلام را با خرافات و احادیث مجعول نموده و آنچه توانسته‏اند نسبت به مکتب تشیع بی مهری او را داشته‏اند. فقط از باب نمونه به مواردی ذیلا اشاره می‏گردد:
1- محمد بن جریری طبری، بزرگترین مورخ اهل سنت، حدیث یوم الانذار» را به طور کامل نقل می‏نماید ولی هنگامی که به جملات حساس می‏رسد دستخوش هوی و هوس گشته و جمله «هذا علی و وصیی و خلیفتی فیکم من بعدی ناسمعوا له و اطیعوا» را به صورت ابتر نقل کرده و به ذکر «گذا و کذا» اکتفا می‏نماید.[1 ] ابن کثیر شافی نیز همین کوتاهی را مرتکب شده است.[2]
2- ابن تیمیه در «مهناج السنه»، ابن خرم در «الفصل فی العمل و النحل» و شهرستانی در الملل و النحل آنگاه که به شیعه و تشیع می‏رسند از وارد کردن هر گونه تهامی خودداری نموده و تاریخ اسلام را دگرگون نشان می‏دند.
3- ابن عبدر به مالکی در «العقد الفرید» و احمد امین در کتابهای «فجر السلام» و «ضحی الاسلام» و.. خویش نیز از هیچ ونه تهمتی نسبت به شیعه فروگذار نکرده‏اند.
ب- برخی از پژوهشگران در تقسیم بندی جامعه اسلامی به دو گروه شیعه و سنی چنین مشی کرده‏اند که در بدو این امر اهل سنت بوده است که اصل ساس جامعه اسلامی را تشکیل می‏داده‏اند و بر طبق قاعده بوده‏اند و سپس گروهی به نام شیعه به وجود آمده و استثنایی بر این اصل شده‏اند و این به دلیل این است که امروز اکثریت مسلمانان به مکتب اهل سنت وابسته‏اند و اقلیتی پیرو مکتب شیعه‏اند!! آنچه که البته از چشم این قبیل پژوهشگران بدور مانده است این حقیقت است که تقسیم دو نحله فکری بر اساس تعداد پیروان آن امری کاملا غیر منطقی است. چه بسیار تقسیم بندی‏های فکری وجود دارند که خود در داخل یک مکتب فکری می‏گنجد. بنابراین کمی و رزیادی پیروان یک مکتب نباید سبب ین گردد که ما یکی را اصل و دیگری را فرع قلمداد کنیم.
ج- برای پیدا کردن مبدأ پیدایش تشیع و زمان ولادت آن نباید اشتباها بر پنال زمان به وجود آمدن این اصطلاح و اطلاق آن بر گروهی خاص باشیم که این خود یک نکته انحرافی است چرا که پیدایش الفاظ و عبارات و اصطلاحات امری است و وجود محتوی و جهت‏گیری‏های فکری نکته دیگر. بنابراین اگر در زمان حیات شخص پیامبر (ص) به طور مشخص به گروهی بنام شیعه و فرقه‏ای بنام تشیع بر نمی‏خوریم و به طور مشخص بر بعد از وفات آن حضرت شاهد این تعابیر هستیم، نباید تصور کنیم که پس مکتب تشیع زائیده آن زمان بوده است و در زمان رسول خداست ص) هیچ اثری از شیعه نبوده است.
د- آقای دکتر عبدالله فیاض در کتابوده است تاریخ الامامیه و اسلام فهم من الشیعه» تشیع سیاسی را تشیع مذهبی جدا کرده و برای دوحی قدمت و سابقه زمانی بیشتری قائل گردیده است. این گونه تفکیک صحیح به نظر نمی‏رسد. در سراسر تاریخ انسانی مذهب به نحو نزدیکی در کل زندگی انسان دخالت داشته است.
همانطور که پیامبر (ص) اساس یک معلم روحانی و مذهبی بود به همان گونه نیز فرماندهی با قدرت و سیاستمدار مناسب با زمان خود بود. اسلام نیز از همان ابتدای تکوین دارای نظام مذهبی، اجتماعی و سیاسی بود. به همین ترتیب تشیع در طبیعت ذاتیش همیشه هم مذهبی و هم سیاسی بوده است و چنین جنبه‏های دو گانه در سراسر تاریخ تشیع وجود دارند. از این رو مشکل به نظر می‏رسد که در هر مرحله‏ای از تکوین درباره تشیع سیاسی مذهبی سخن گفت.

بخش اول‏
 

-معنی لغوی و اصطلاحی شیعه‏
 

شیعه از نظر لغت به معنی یاران و پیروان و انصار است. این لفظ به همین صورت بر مذکر و ونث، مفرد و جمع اطلاق می‏گردد.
از نظر اصطلاحی این واژه به فرد با افرادی اطلاق می‏گردد که دوستدار علی (ع) و فرزندانش باشند و به امامت آنها اعتقاد داشته باشند. تا آنجا که اگر واژه شیعه بدون قید و شرط به کار برده شود و قرینه‏ای در کار نباشد اذهان به معنای فوق منصرف خواهند شد.
اینک به منظور اثبات آنچه ذکر شد به مواردی استشهاد می‏گردد:
1- ابن خلدون چنین می‏نویسد «شیعه از لحاظ لغوی به معنی یاران پیروان است و در اصطلاح فقها بر پیروان علی و فرزندانش اطلاق می‏گردد.[3]
2- در موارد ذیل شیعه به معنای لغوی خود یعنی یاران و پیروان اطلاق گردیده است .
الف) «ان احسان بن مالک فی محاد؟؟ مع زمیل له قال و انا اشهد لئن کان دین یزید بن معاویه... انه الیوم و شیعته علی حق»[4]
ب) «و من انخاز الهیم من اهل خراسان من شیعة بنی امیه»[5]
3- در مواردی ذیل شیعه در معنی اصطلاحی خود بکار رفته است:
الف) «ان الامام علیا اقام و من معه من شیعة فی منزله بعد ان تمت البیعه لابی بکر»[6]
ب) «وانما قیل لهم الشیعه لانهم شایعوا علیا؟؟ و تقدمونه علی سائر اصحاب رسول الله (ص)»[7]
ج) «ان الشیعه هم الذین شایعوا علیا علی الخصوص و قالوا بامامته و خلافته نصا و وصیتا، اما جلیا او خفیا...»[8]
د) «و من افق الشیعه فی ان علیا افضل الناس بعد رسول الله (ص) و احقهم بالامامه و ولده من بعده فهو شیعی و ان خالفهم فیما عدا ذلک فما اختلف فیه المسلمون فان خالفهم فیما ذکرنا فلیس شیعیا»[9]
این تعریف ابن خرم که جامعترین تعاریف است از این جهت نیز حائز اهمیت است که وی اعتراف کرده است که اساس و جوهره تشیع در این است که علی (ع) را بعد از پیامبر (ص) افضل مردم دانسته و امامت در فرزندان او میداند. لذا فرقه هایی از قبیل زیدیه و غلا که افضلیت حضرتش را منکر شده و یا قائل به الوهیت وی گردیده‏اند از تحت این تعریف خارج شده و حسابی جداگانه دارند.

بخش دوم‏
 

زمان ظهور و پیدایش شیعه چه زمانی بوده است؟
 

این همان سوال مهمی است که این مقاله هر چند مختصر پاسخ به آن را متکفل است. و اساس بحث نیز در همین پاسخ نهفته است. پاسخ به این سوال در واقع بر می‏گردد به نظریات و اقوال مختلفی که در این رابطه وجود دارد. ما مهمترین این اقوال را در قالب چند فصل ارائه می‏دهیم.
نظریه اول در این رابطه همان نظر اکثر و بلکه قریب به اتفاق امامیه است. طبق این نظریه، شیعه لفظی است که خود پیامبر اسلام (ص) بر پیروان و علی (ع) اطلاق نموده است. اختصاص این لفظ به مکتب تشیع طبق نظر بنیانگذار آن انجام پذیرفته است. درختی است که به دست خود حضرت غرس شده و به دست خود وی هم آبیاری شده است تا به ثمر رسیده و در همان عمر بارور گردید.
شاید تصور شود که آنگاه که دوستداران اهل بیت (ع) او به فزونی نهادند و در سرزمینهای مختلف پراکندند این عنوان بدآنهامنسوب گشت تا از سایرین ممتاز شوند. لکن این تصور درست نیست زیرا اگر در احادیث نبوی به جستجو بپردازیم باز می‏یابیم که اختصاص این عنوان به دوستداران اهل بیت (ع) همراه با همان روزی که اسلام طلوع کرد دارای سابقه می‏باشد. مکتب تشیع با آمدن «اسلام» آغاز و انتشار یافت. پیامبر اسلام (ص) همان روزی که مردم را به سوی اسلام دعوت کرد همان روز نیز رهبر و پیشوای مکتب تشیع یعنی علی (ع) را به مردم معرفی کرد و صریحا دستور داد از حضرتش پیروی نمایند.
این روز را می‏توان روز دعوت به تشیع و یا ظهور شیع نامید. حدیث «یوم الانذار» بهترین شاهد و گواه این سخن است. در این امر حدیث حضرت رسول (ص) می‏فرمایند: «ایکم یوازر فی لیکول افی و وارثی و وزیری و وصیی فیکم من بعدی؟
هیچ کس بجز علی (ع) پاسخ مثبت نداد. آنگاه حضرت فرمود: «هذا افی و وارثی و وزیری و وصیی و خلیفتی فیکم بعدی فاسمعوا له و اطیعوا»[10]
این حدیث از احادیث مسلمی است که اغلب مفسران شیعه و سنی در ذیل آیه شریفه «و انذر عشیرتک الاقربین» شعرا214/ نقل کرده‏اند.
آخرین اقدامی که به منظور تحکیم اساس و پایه مکتب تشیع انجام گرفت، موضوع غدیر خم بود که رسول اکرم (ص) از آن گروه بیشمار برای علی (ع) بیعت گرفت. روز غدیر را می‏توان روز انتشار تشیع نامید.
«حدیث غدیر» از احادیث متواتر و قطعی و مسلم بین شیعه و سنی است و متجاوز از صد نفر صحابی با سندها و عبارتهای مختلف آن را نقل نموده‏اند.
برای تفصیل بیشتر به کتب الغدیر مرحوم امینی، عبقات مرحوم میر حامد حسین جلدغریر، غمایة الحرام و... مراجعه شود.
جدای از این دو مورد مهم در تاریخ زندگانی پیامبر اکرم (ص) موارد دیگر نیز ذکر می‏گردد:
1- ابن حجر عسقلانی در الصواعق از طبرانی از علی (ع) نقل می‏کند که فرمود: «ان خلیلی رسول الله (ص) قال: یا علی انک ستقدم علی الله وسیعتک راضیین مرضیین و یقدم علیه عدوک غضابی محمد حین»
و نیز ابن حجر می‏گوید: حافظ جمال الدین زرندی از ابن عباس آورده است که وقتی آیه زیر نازل شد: «ان الذین آمنوا و عملو الصالحات اولئک هم خیر البریه» پیامبر (ص) به علی (ع) فرمود: «هو انت و شیعتک تأتی انت و شیعتک یوم القیامه راضیین مرضیین و یأتی عدوک غضابی ممحین»
2- نو بختی در فرق الشیعه نقل می‏کند «ان اول الفرق الشیعه و هم فرقة علی ابن ابیطالب (ع) شیعة علی (ع) فی زمان النبی (ص) و بعده معروفون بأنقطاعهم الیه و القول بأمامته»[11]
به هر حال اینها و بسیاری از احادیث و دلایل دیگر همه گویای این واقعیت هستند که تشیع زائیده فرمان خود حضرت رسول (ص) می‏باشد اگر چه دارای تشکل و انسجامی خاص نبوده‏اند.
نظریه دوم ظهور شیعه را روز سقیفه و همزمان با رحلت پیامبر (ص) می‏داند.
البته همانگونه که در فصل اول گفته شد درست نیست که منشأ پیدایش تشیع را زمان رحلت حضرت رسول (ص) بدانیم. طبری و یعقوبی و امثال آنها که این نظریه را داده‏اند به این استدلال می‏کنند که در آن روز گروهی صریحا اعلام داشتند. که علی (ع) بر سایرین مقدم است و از زبیر نقل شده است که «اخترط سیفه و قال «اغهد حتی یبایع علی»
اما از سوی دیگر می‏توان گفت که واقعه سقیفه با ظهور تشیع مرتبط است. سقیفه را باید به عنوان نامی عمومی برای اولین جدائی یک اقلیت از یک اکثریت در نظر گرفت. روز سقیفه را باید روز علنی شدن تشیع قلمداد نمود.
آنان عجولانه و بدون مشورت با همه مسلمانان و در حالیکه هنوز جسد پیامبر (ص) دفن نشده بود، گرد هم آمده و سقیفه را آفریدند، علی و یارانش را در برابر عمل انجام شده قرار دادند، مورد انتقاد حضرت و یارانش همچون سلمان، ابوذر، مقداد، عمار، زبیر و... قرار گرفتند. این انتقاد بود که اقلیتی را از اکثریتی ح=جدا کرد و پیروان علی (ع) را به همین نام شیعه علی (ع) به جامعه شناسانید. بنابراین پر واضح است که چنین کسانی که در آن روز گرد شمع وجود علی (ع) آمدند نمی‏توانند بالبراهة و یک شبه به وجود آمده باشند. بلکه اینان در زمان حیات رسول خداست ص) از محبین و دوستداران علی (ع) بشمار می‏آمدند.
این نظریه که کاملا در نقطه مقابل نظر اول قرار دارد و بیان کننده عمق خصومت دشمنان نسبت به مکتب اهل بیت (ع) می‏باشد این تمت مشهودی است که «مذهب تشیع مولود انکار ابن سبای یهودی است» اینان معتقدند که عبدالله بن سبا که اهل یمن بوده و ابتدا یهودی بوده و سپس اسلام آورده است، در نطقها و مواعظش افکار و اصول عقاید یهود را با اصول و مقررات اسلامی در هم آمیخت.
افسانه عبدالله بن سبا کم و بیش در بسیاری از کتب تاریخ نقل و به آن پرداخته شده است. اما آنچه که تحقیقات در طول قرون متمادی نشان می‏دهد این است که قصد ابن سبا و سبائید افسانه‏ای بیش نیست که دشمنان شیعه آن را ساخته و پرداخته‏اند.
جالب این جا است که در هیچ یک از کتب و مصادر اصلی که داستان شورش علیه عثمان در آنها ضبط است نامی از ابن سبا در میان نیست نه ابن سعد و نه بلاذری و نه ابن اسحاق نامی از وی به میان نیاورده‏اند و فقط طبری است که این حکایت را از سیف بن عمر نقل کرده و مورخین پس از وی همه از او روایت می‏کنند.
علامه بزرگوار سید مرتضی عسکری که در این رابطه تحقیق کامل و جامعی را انجام داده و آن را در کتابی به همین نام به چاپ رسانده‏اند، با دلائل تاریخی اثبات می‏نماید که منشأ این داستان موهوم همان روایتی است که طبری نقل می‏کند.
همینطور استاد عبدالله السبیتی در کتاب الی مشیخة الازهر و مرحوم کاشف الغطاء در «اصل الشیعه و اصولها» به طور مفصل این داستان موهوم را مورد بررسی و تحقق قرار داده‏اند فراجع‏
به هر حال عبدالله بن سبا خواه وجود خارجی داشته و یا نداشته باشد که حق هم همین است، بایستی با صراحت تمام اعلام داشت که شیعه و تشیع از افکار ضد اسلامی منسوب به او کاملا بیزار است. مرحوم کاشف الغطاء می‏نویسد «عبدالله بن سبا غالی ملعونی است و حضرت علی (ع) او را در آتش سوزانید»[12]
ابن خلدون در مقدمه خود به نقل از الفرق بین الفرق، ملل و نحل و عقد الفرید می‏نویسد«علی (ع) کسانی را که درباره او غلو می‏کردند سوزانید و گروهی را تبعید نمود که از آن جمله عبدالله بن سبا بود»[13]
شیعه در کتب خود غلات را نجس و خارج از دین معرفی می‏کند. مرحوم شیخ مفید که از بزرگترین علمای شیعه به شمار می‏رود در کتاب خویش می‏نویسد «غلات از متظاهرین به اسلام آنهایی هستند که به امیرالمؤمنین و ائمه اطهار نسبت الوهیت داده... ائمه (ع) حکم کفر و خروج از اسلام آنها را صادر کردند»[14].
در اینجا نظریات و بعضا اتهاماتی دیگر به شیدایش و تکون تشیع وجود دارد از قبیل اینکه جمال مبدأ پیدایش شیعه بوده است و یا مولود ایرانیان و آل بویه و صفویه و... می‏باشد و... که بحث و بررسی پیرامون هر یک از این نظریات فرصت خاص دیگری را می‏طلبد ولی اجمالا باید توجه داد که چنانچه در فصل اول اشاره گردید، امامت ادامه راه نبوت و تفکیک ‏ناپذیر از یکدیگرند به همان گونه تشیع نیز همزمان با دعوت رسالت آغاز گردید منتهی در بستر تاریخ تشیع دارای سیر و صعود و نزولهایی بوده است و در برخی از منه و امنکه گسترش یافته و فراگیر شده است و بالعکس. در پایان آرزو می‏کنم این تلاش اندک مفید و راهگشای برادران و خواهران دینی قرار گیرد.
آیات و روایات‏:
الف:
1) ان الذین آمنوا و عملو الصالحات اولئک هم خیر البریه سوره بینه‏
2) و انذر عشیرتک الاقربین سوره شعراء
3) الیوم الملکت لکم دینکم...
4) یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک...
ب:
1) حدیث یوم الانذر
2) حدیث غدیر
3) احادیث وارد ذیل آیه شریفه سوره بینه‏
4) احادیث وارده ذیل آیه شریفه و انذر عشیرتک‏
کتابنامه‏:
فارسی - عربی‏
1- الملل و النحل شهرستانی‏
2- الفصل فی لملل و الهواء و النحل ابن خرم‏
3- مقالات الاسلامیین اشعری‏
4- الفهرست ابن الندیم‏
5- العقد الفرید ابن عتد بریه‏
6- البدایه و النهایه ابن کثیر
7- تاریخ الامامیه و اسلافهم من الشیعه دکتر عبدالله فیاض‏
8- الصواعق المحرمة ابن حجر
9- تاریخ الشیعه مظفر
10- العبر ابن خلدون‏
11- اصل الشیعه و اصولها مرحوم کاشف الغطاء
12- منهاج السنه ابن تیمیه‏
13- عبدالله بن سبا علامه عسکری‏
14- تاریخ الرسل و الملوک طبری‏
15- تشیع در مسیر تاریخ دکتر جعفری‏
16- مروج الذهب مسعودی‏
17- شیعه در اسلام علامه طباطبایی‏
18- التنبیه و الاشرف مسعودی‏
19- تاریخ الشیعه دکتر خراسانی‏
20- فرق الشیعه نوبختی‏
--------------------------------------------------------------------------------

پي‌نوشت‌ها:
 

[1]. تاریخ طبری ج 2 ص 63.
[2]. تاریخ ابن کثیر ج 3 ص 40 و 351.
[3]. مقدمه الغیبر ص 138.
[4]. تاریخ طبری ج 4 ص 410.
[5].التنبیه و الاشرف مسعودی ص 330.
[6]. الوصیه مسعودی ص 121.
[7]. مقالات الاسلامیین و اختلاف المصین ج 1 ص 65.
[8]. الملل و النحل شهرستانی ج 1 ص 131.
[9]. الفصل فی الملل و الاهواء و النحل ابن خرم اندسی ج 2 ص 113.
[10]. طبری ج 2 ص 63، مختصر کنز العمال ج 5 ص 42.
مسند احمد بن حنبل ج 1 ص 11، البدایر و النهایه ج 3 ص 39.
[11]. فرق الشیعه نوبختی استانبول‏1931 ص 15.
[12]. اصل الشیعه و اصولها تالیف آیه الله کاشف الغطاء ص 57.
[13]. ترجمه فارسی مقدمه ابن خلدون قسمت آخر.
[14]. شرح عقاید الصدوق او تصحیح الاعتقاد ص 63.
 

منبع:[1]. تاریخ طبری ج 2 ص 63.

ارسال توسط کاربر محترم سایت :mahdizare1